We’re sorry, but we were not able to translate all the speeches. Here are the ones we managed to.
. اطلاعات سازمان
2. BIPoC
دوستان عزیز، همراهان عزیز، امروز، در ۸ مارس، ما اینجا گرد هم نیامدهایم فقط برای جشن گرفتن، بلکه پیش از هر چیز، برای مبارزه. روز جهانی مبارزهی زنان روز گل و تشکرهای بیمحتوا نیست – بلکه روزی برای مقاومت است. ما به دستاوردهای جنبشهای فمینیستی یاد میکنیم، اما همچنین به نبردهایی که هنوز در پیش داریم.
من امروز بهعنوان بخشی از جامعهی BIPoC صحبت میکنم – BIPoC به معنای سیاه، بومی و رنگینپوست. این اصطلاح ما را بهعنوان کسانی که تجربهی نژادپرستی را دارند، به هم پیوند میدهد، اما در عین حال نشان میدهد که مبارزات و پیشینههای ما متنوع هستند. دیدگاههای ما ضروری هستند، زیرا سلطهی سفیدپوستان تعیین میکند که چه کسی شنیده شود – و چه کسی نه.
مدتهاست که فمینیسم از دیدگاهی سفید و دارای امتیاز تعریف شده است، جایی که ما اغلب فقط یک حاشیهی کماهمیت بودیم. اما فمینیسم باید ضدر نژادپرستی باشد. کافی نیست فقط از برابری صحبت کنیم، بلکه باید بپرسیم: برابری برای چه کسی؟ تاریخ نشان داده است که فمینیسم سفید اغلب زنان سیاهپوست، بومی و مهاجر را کنار گذاشته است – چه در حق رأی، چه در حقوق باروری (مثلاً Suffragetten و موج دوم فمینیسم).
مفهوم تقاطعگرایی (Intersektionalität) که توسط کیمبرلی کرنشاو (Kimberlé Crenshaw) مطرح شد، رویکردی ضروری در نظریه و عمل فمینیستی است. تقاطعگرایی به این معناست که اشکال مختلف ستم – نژادپرستی، تبعیض جنسیتی، تبعیض طبقاتی، تبعیض علیه افراد دارای معلولیت، یهودستیزی، نژادپرستی ضد
3. Nuda برهنه*
4. اتحادیه دمکراتیک زنان علوی
5. یک مداخله در کار جنسی
6. صورتی
7. دانشجویان برای فلسطین
8. مداخله واحد در مورد خشونت جنسی
9. بارداری و زایمان
10. مداخله منفرد در ضد D
ما در آغاز میخواهیم چند کلمه بگوییم، زیرا کمی سردرگم هستیم. ما نمیتوانیم آن را درک کنیم و این ما را بهشدت خشمگین میکند!
همهی ما خشونت سرکوبگرانهی این سیستم را تجربه میکنیم. اما ناامیدی و خشم ما فقط متوجه کسانی نیست که این چرخهی وحشتناک را بازتولید و تقویت میکنند – نه فقط دولتهای راستگرا، احزاب، فاشیستها، یا کسانی که خود را “طبقهی متوسط” مینامند و بعد فریاد “خارجیها بیرون!” سر میدهند. نه، ما به همان اندازه از کسانی خشمگین هستیم که فکر میکنند از جنبشی مشابه ما آمدهاند، اما در نهایت به ما حمله میکنند و مبارزات ما را بایکوت میکنند. به جای همبستگی و حمایت، در مبارزهی خود علیه خشونت پدرسالارانه، با خشونت بیشتری روبهرو میشویم – با یک “جنبش چپ” که علیه ما میجنگد و سعی دارد ما را در مبارزاتمان به حاشیه براند.
اما وجود ما و مبارزهی ما فقط بر مبنای مخالفت با چیزی نیست. نه، ما برای زندگی و آزادی همهی خواهران و برادرانمان میجنگیم! ما در نفرتی که احساس میکنیم، گرد هم آمدهایم – بله، ما خشمگین هستیم، نه، ما از این وضعیت بهشدت منزجر شدهایم! اما خشم و نفرت ما تنها و منزوی نیست. نه، ما بیشماریم، و در این تنوع، در این اجتماع، قدرت ما نهفته است. مقاومت ما یعنی زنده بودن، یعنی زندگی کردن، یعنی زنده نگهداشتن تمام کسانی که در این مقاومت و به دلیل این سیستم ضدمردمی از دست دادهایم. سرکوبها و قتلهای آنها یعنی ترس، اما مقاومت و مبارزهی ما یعنی زندگی.
ما به مقاومت ادامه میدهیم، ما زنده میمانیم، ما شکست نخواهیم خورد – نه بهدست فاشیستها، نه بهدست مرتس، نه بهدست ضد-Dها. پس بیایید امروز، همانطور که در هر روز دیگر، در همبستگی کنار هم بایستیم و با هم مبارزه کنیم – برای زندگی و برای آزادی، در اینجا و در سراسر جهان!
11. در FEM
ما در ابتدا تصمیم داشتیم در میدان کنیسه قدیمی گرد هم آییم، مکانی که برای ما از نظر تاریخی و نمادین اهمیت ویژهای داشت. اما متأسفانه، گروه دیگری پیش از ما این فضا را اشغال کرد. با توجه به اینکه رویارویی و درگیریهای احتمالی میتوانست انرژی زیادی را هدر دهد و شرایط را برای همه، به ویژه برای کسانی که به دنبال گفتگو و تفاهم هستند، بدتر کند، تصمیم گرفتیم به مکان دیگری نقل مکان کنیم. این تصمیم، هرچند ناامیدکننده بود، اما با هدف حفظ آرامش و ایجاد فرصتی برای گفتگوی سازنده اتخاذ شد.
ما، به ویژه سازماندهندگان و اعضای PDAS، امیدواریم که بتوانیم با یکدیگر به گفتگو بنشینیم و با تفاهم متقابل، ائتلافهای فمینیستی قوی، گسترده، حساس به تبعیض و منتقد قدرت، به ویژه علیه فاشیسم، ایجاد کنیم. پایه و اساس این هدف، نقاط اشتراک ما، به ویژه هدف مشترک فمینیسم رهاییبخش و جهانشمول است. این همان هدفی است که ائتلاف فمینیستی حاضر در PDAS در پوسترهای خود به آن اشاره کرده و ما نیز آن را با آنها سهیم هستیم.
فمینیسم رهاییبخش برای ما به این معناست که ما باید خودمان برای حقوق خود مبارزه کنیم و آنها را به دست آوریم، نه اینکه منتظر بمانیم که از طریق مذاکره یا به عنوان هدیه به ما داده شوند. همچنین، به این معناست که ما باید با همبستگی از انسانها و گروههایی که تحت ستم هستند حمایت کنیم و امتیازات و مزایایی که در این جامعه داریم را در این راه به کار بگیریم.
فمینیسم جهانشمول نیز به این معناست که همه کسانی که تحت خشونت پدرسالاری، سلطه مردان سفیدپوست، دگرجنسگرا، سیسجندر، ثروتمند و دارای بدنهای بهاصطلاح سالم هستند، آسیب میبینند. جهانشمول بودن یعنی تلاش کنیم همه اشکال ستم را ببینیم، درک کنیم و از بین ببریم. یعنی درک کنیم که همه ما بخشی از یک سیستم ستم هستیم: ستم جنسیتی، تبعیض علیه افراد کوئیر، اینترسکشوالستیزی، نژادپرستی، تبعیض علیه افراد دارای معلولیت، طبقاتیگری، یهودستیزی و دیگر اشکال نرمالسازی، طرد و تبعیض. و ما همه، چه بهتنهایی و چه با هم، باید برای مقابله با این سیستم کار کنیم.
همچنین، فمینیسم رهاییبخش و جهانشمول به ما یادآوری میکنند که تقسیم انسانها به کسانی که فقط خشونت اعمال میکنند و کسانی که فقط قربانی خشونت هستند، منطقی نیست. همه ما تحت تأثیر خشونت قرار میگیریم و همگی ممکن است خشونت اعمال کنیم، اما درک این نکته نیز مهم است که ما به شکل یکسانی تحت تأثیر خشونت و ستم قرار نمیگیریم؛ بسیاری از افراد به میزان بسیار بیشتری و به اشکال متنوعتری از ستم دچار میشوند. تنها چیزی که در آن برابر هستیم، حق مبارزه علیه این ستم و مسئولیت حمایت از یکدیگر در این مسیر است.
ما به ویژه از کسانی که سفیدپوست و “گُوی” (یعنی غیر یهودی) هستند میخواهیم که مسئولیت ویژهای در این مبارزه بپذیرند، زیرا آنها از نژادپرستی ضدمسلمانان و یهودستیزی بهرهمند میشوند. پذیرفتن اینکه ما بخشی از یک سیستم خشونت و ستم هستیم، برای همه سخت است و ممکن است احساس شکنندگی ایجاد کند. اما کنار کشیدن از این ترس و فقط نقش یک ناظر را ایفا کردن، رفتاری بهشدت غیرهمبسته و غیرمسئولانه است. واگذار کردن تلاش برای یک گفتوگوی سازنده به کسانی که مستقیماً تحت تأثیر قرار دارند، درست نیست.
ما از همه میخواهیم که فضاهایی را ایجاد و حفظ کنند که در آنها افراد بتوانند دیدگاههای رادیکال خود را مطرح کنند و با نگاهی انتقادی و همبسته با این مسائل برخورد کنند، تا شرایطی فراهم شود که دیدگاههای مختلف بتوانند با یکدیگر تعامل داشته باشند و به رسمیت شناخته شوند.